Freitag, 28. Dezember 2012

تنها یک روز صلح ....

وسعت تف‍کر

مردمی که فکرشان آزاد نیست هیچگاه آزاد نخواهند شد بلکه به وسعت تفکرشان قفسی دیگر را تجربه خواهند کرد...!

سارینا فوت کرد


نماینده مردم پیرانشهر در مجلس شورای اسلامی گفت: سارینا رسول‌زاده یکی از حادثه دیدگان مدرسه شین‌آباد پیرانشهر بامداد امروز جان به جان آفرین تسلیم نمود.
 
رسول خضری در گفت‌وگو با ایسنا افزود: سارینا رسول‌زاده دانش‌آموز عزیز پیرانشهری که دچار 45 درصد سوختگی بود، بامداد امروز جان به جان آفرین تسلیم نمود و همه را داغدار کرد.
وی ادامه داد: سن کم و بنیه ضعیف این عزیزان عملیات درمانی را با مشکل مواجه کرده است.
 
وی همچنین از اعزام تعدادی از حادثه دیدگان به دانشگاه‌های علوم پزشکی تهران، اصفهان، مشهد و شیراز خبر داد و گفت: طی نشستی که تیم تخصصی پزشکی اعزام شده از تهران و تیم پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز داشته قرار بر این شد تعدادی از مصدومان این حادثه به مراکز درمانی دیگر اعزام شوند.
خضری با اعلام این خبر که سه نفر از مصدومان سوختگی مدرسه پیرانشهر به بیمارستان سوختگی مشهد اعزام می‌شوند، افزود: با رحلت سارینا رسولی‌زاده 13 مصدوم باقی مانده در بیمارستان سینای تبریز باقی مانده‌اند که یکی از آنان به زودی مرخص و بقیه نیز در چهار تیم سه نفره به تهران، اصفهان و شیراز منتقل می‌شوند که میزان سوختگی این دانش‌آموزان حدود 40 درصد است.
 
وی در پاسخ به سوال که علت اعزام برخی از این حادثه‌دیدگان به دانشگاه‌های علوم پزشکی دیگر چیست و اگر در رابطه با درمان آن‌ها مشکلی وجود دارد چرا تاکنون عمل نشده است، گفت: بیمارستان سینای تبریز قطب درمان سوختگی در شمال غرب کشور است که عملکرد بسیار مناسب و قابل تقدیری نیز داشته ولی به علت فشار بالایی که بر روی تیم پزشکی تبریز وجود دارد، تصمیم بر آن شد که تعدادی از دانش‌آموزان به دانشگاه‌های علوم پزشکی تهران، شیراز، اصفهان و مشهد اعزام شوند.
وی با بیان اینکه هم‌اکنون 13 نفر از این حادثه دیدگان در بیمارستان سینای تبریز بستری هستند، اظهار کرد:‌ مطمئنا اگر هر یک از دانشگاه‌ها تمرکز خود را بر روی درمان سه تا چهار نفر بگذارند نتیجه بهتری در درمان این عزیزان عاید ما خواهد شد.
 
وی ادامه داد: با توجه به اینکه دانش‌آموزانی که قرار است انتقال یابند از ناحیه ریه دچار آسیب شده‌اند، اعزام آنان از طریق هواپیما به علت فشاری که بر ریه آنان در حین پرواز ایجاد می‌شود، باید با تاییدیه پزشک صورت گیرد.
 
وی افزود: 6 نفر از دانش‌آموزان این حادثه از ناحیه ریه دچار آسیب شده‌اند که متاسفانه تاکنون دو نفر از آنان فوت کرده‌اند و ما تمامی تلاش خود را برای بهبودی دیگر حادثه دیدگان به کار می‌بریم و امیدواریم در این راستا دیگر شاهد از دست رفتن این عزیزان نباشیم.
خضری همچنین از ترخیص یکی از حادثه دیدگان بستری شده در بیمارستان سینای تبریز طی هفته آینده خبر داد.
 
29 نفر در حادثه آتش‌سوزی مدرسه شین‌آباد پیرانشهر دچار مصدومیت شده بودند که هم‌اکنون 13 نفر در بیمارستان سینای تبریز و سه نفر نیز در بیمارستان امام خمینی ارومیه بستری می‌باشند.

Samstag, 15. Dezember 2012

روزی که موسی وام گرفت :)

روزی حضرت موسی ع برای گرفتن وامی به بانک سینا در خیابان آزادی تهران، مراجعه کردندی
رییس بانک گفتندی :وام نمیدهیم. موسی عصبی شدندی
و گفتندی که من پیامبر خدا هستندی و اگر وام ندهندندی، دهانتان را سرویس خواهم کردندی!
رییس بانگ گفتندی : هیچ غلطی نتوانندی بکنندی
در این هنگام موسی ع با عصای خویش شعبه را به دونیم کردندی و از وسط آن گذر کردندی و به بانک دیگری رفتندی.!!
 

می دانی آنچه که باعث شهرت تو شده چیست؟

روزی انیشتین به چارلی چاپلین گفت
می دانی آنچه که باعث شهرت تو شده چیست؟
!"این است که تو حرفی نمیرنی و همه حرف تو را می فهمند"
:چارلی هم با خنده می گوید
... تو هم می دانی آنچه باعث شهرت تو شده چیست؟
! "این است که تو با اینکه حرف میزنی، هیچکس حرفهایت را نمی فهمد
 
 

عجایت ششگانه ایران

1- هیچ کس کار نمیکند، اما تمام برنامه ها اجرا میشوند.
2- تمام برنامه ها اجرا میشود، اما هیچ چیز تولید نمیشود.
3- هیچ چیز تولید نمیشه، اما هیچ کس گرسنه نیست.
4- هیچ کس گرسنه نیست، اما همه ناراضی اند.
5- همه ناراضی اند، اما هیچ کس شکایی ندارد.
6- هیچ کس شکایتی ندارد، اما زندان ها پر است.
ابراهیم نبوی

شهروند نمونه


آنچه نقد است فقط جان توست

اﯾﻨﺠﺎ ﺯﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ...

ﻣﻬﺮﯾﻪ ﺍﺕ ﺁﺏ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ!

ﻗﺎﺿﯽ ﺟﯿﺮﻩ ﺑﻨﺪﯼ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ!

آنچه نقد است فقط جان توست،ﮐﻪ ﻗﺴﻂ ﺑﻨﺪﯼ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ!!

 

Mittwoch, 12. Dezember 2012

چگونه میشود به زخمهای پا گفت که تمام راه رفته اشتباه است

 
از مترسکی سوال کردم:آیا از تنها ماندن در این مزرعه بیزار نشده ای ؟
پاسخم داد : در ترساندن دیگران برای من لذت به یاد ماندنی است پس من از کار خود راضی هستم و هرگز از آن بیزار نمی شوم!
اندکی اندیشیدم و سپس گفتم : راست گفتی! من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم!
گفت : تو اشتباه می کنی!
زیرا کسی نمی تواند چنین لذتی را ببرد مگر آنکه درونش مانند من با کاه پر شده باشد!!!
جبران خلیل جبران

امام جمعه ارومیه و نجابت دخترش


ارزش زندگی ...



برای هر چیزی زمانی هست و برای هر منظوری هم زمانی

A little girl had been shopping with her Mom in Wal-Mart. She must have been 6 years old, this beautiful red haired, freckle faced image of innocence.
دختر کوچکی با مادرش در وال مارت مشغول خرید بودند. دخترک حدوداً شش ساله بود. موی قرمز زیبائی داشت و کک و مک های صورتش حالت بیگناهی به او می داد
It was pouring outside. The kind of rain that gushes over the top of rain gutters, so much in a hurry to hit the earth it has no time to flow down the spout.. We all stood there, under the awning, just inside the door of the Wal-Mart.
در بیرون باران بسختی می بارید. از آن بارانهایی که جوی ها را لبریز می کرد و آنقدر شدید بود که حتی وقت برای جاری شدن نمی داد. ما همگی در آنجا ایستاده بودیم. همه پشت درهای وال مارت جمع شده بودیم و حیرت زده به باران نگاه می کردیم
We waited, some patiently, others irritated because nature messed up their hurried day.
ما منتظر شدیم، بعضی ها با حوصله، و سایرین دلخور، زیرا طبیعت برنامه کاری آنها را به هم زده بود
I am always mesmerized by rainfall. I got lost in the sound and sight of the heavens washing away the dirt and dust of the world. Memories of running, splashing so carefree as a child came pouring in as a welcome reprieve from the worries of my da
باران همیشه مرا سحر می کند. من در صدای باران گم شدم. باران بهشتی گرد و غبار را از دنیا می زدود و پاک می کرد. خاطرات بارش، و چلپ چلپ کردن بیخیال در باران در دوران کودکی به اندرون من سرریز شد و به تکرار آن خاطرات خوشامد گفتم
Her little voice was so sweet as it broke the hypnotic trance we were all caught in, 'Mom let's run through the rain,'
صدای کم سن و سال و شیرین دخترک آن حالت افسون زدگی که ما را در بر گرفته بود در هم شکست. گفت: مامان، بیا زیر بارون بدویم
she said.
'What?' Mom asked
.
مادر گفت:
چه؟
'Let's run through the rain!' She repeated.
دخترک تکرار کرد: بیا زیر بارون بدویم
'No, honey. We'll wait until it slows down a bit,' Mom replied.
مادر جواب داد: نه عزیزم. ما صبر می کنیم تا بارون آهسته بشه
This young child waited a minute and repeated: 'Mom, let's run through the rain..'
دختربچه لحظه ای صبر کرد و تکرار کنان گفت: مامان، بیا از زیر بارون رد بشیم
'We'll get soaked if we do,' Mom said.
مادر گفت: اگر برویم خیس خواهیم شد
'No, we won't, Mom. That's not what you said this morning,' the young girl said as she tugged at her Mom's sleevs
دخترک درحالیکه آستین مادرش را می کشید گفت: این اون چیزی نیست که امروز صبح می گفتی
'This morning? When did I say we could run through the rain and not get wet?'
امروز صبح؟ من کی گفتم که اگر زیر بارون بدویم خیس نمیشیم؟
'Don't you remember? When you were talking to Daddy about his cancer, you said, ' If God can get us through this, He can get us through anything! ' '
یادت نمیاد؟ وقتی داشتی با پدر در مورد سرطانش حرف می زدی. تو گفتی، اگر خدا می تونه ما رو از این مخمصه نجات بده، پس در هر حالت دیگه ای هم ما رو نجات خواهد داد
The entire crowd stopped dead silent.. I swear you couldn't hear anything but the rain.. We all stood silently. No one left. Mom paused and thought for a moment about what she would say.
تمامی حاضرین سکوت اختیار کردند. غیر از صدای باران چیزی شنیده نمیشد. هیچکس آنجا را ترک نکرد. مادر لحظاتی درنگ کرد و به تفکر پرداخت. باید چه بگوید؟
Now some would laugh it off and scold her for being silly. Some might even ignore what was said. But this was a moment of affirmation in a young child's life. A time when innocent trust can be nurtured so that it will bloom into faith.
ممکن بود یک نفر او را بخاطر احمق بودن مسخره کند و بعضی ها ممکن بود به آنچه او گفته بود بی تفاوت بمانند. اما این لحظه ای تثبیت کننده درزندگی این دختر بچه بود. لحظه ای که باوری سالم می توانست به ایمانی محکم تبدیل شود
'Honey, you are absolutely right. Let's run through the rain. If GOD lets us get wet, well maybe we just need washing,' Mom said.
مادر گفت:
عزیزم، تو کاملاً درست می گوئی. بیا زیر باران بدویم. اگر خداوند اجازه بده که ما خیس بشویم، خب، فقط به یک شستشو احتیاج خواهیم داشت
Then off they ran. We all stood watching, smiling and laughing as they darted past the cars and yes, through the puddles. They got soaked.
و سپس آن دو دویدند. ما همه ایستادیم و درحالیکه آنها از کنار اتومبیلها می گذشتند تا به ماشین خود برسند و از روی جوی های آب می پریدند نظاره می کردیم. آنها خیس شدند
They were followed by a few who screamed and laughed like children all the way to their cars. And yes, I did.
I ran. I got wet. I needed washing

آن دو مانند بچه ها جیغ می زدند و می خندیدند و بطرف اتومبیل خود می رفتند.
و بله، منم همین کار رو کردم. خیس شدم. باید لباسهام رو می شستم
Circumstances or people can take away your material possessions, they can take away your money, and they can take away your health. But no one can ever take away your precious memories...So, don't forget to make time and take the opportunities to make memories every day.
شرایط یا مردم می توانند آنچه به شما تعلق دارد را از شما بگیرند، می توانند پول شما، و سلامتی شما را از شما بدزدند. اما هیچکس قادر نیست خاطرات طلائی شما را بدزدد.... پس، فراموش نکنید که وقت بگذارید و از این فرصت های هر روزه خاطراتی شیرین بسازید
To everything there is a season and a time to every purpose under heaven.
برای هر چیزی زمانی هست و برای هر منظوری هم زمانی معین شده است
I HOPE YOU STILL TAKE THE TIME TO RUN THROUGH THE RAIN.
امیدوارم شما هنوز هم وقت برای دویدن زیر باران داشته باشید
 

کجا رو میگه !!!؟ شما میدونید ؟

ماهواره ممنوعـــه، اینترنت فیلتــره، شراب حرامـه، رابطه با جنس مخالف گناهـه، امنیت خیــاله،
عشق نـایـابه، خیانت رواجــه، دروغ نقـل و نبـاته، آینده سیاهـــه و هوا آلـــوده..!!

 

جنسیت کامپیوتر

معلم زن اسپانیایی داشت به شاگرداش توضیح میداد که اسامی در زبان اسپانیایی برخلاف انگلیسی
مذکر و مونث هستند
برای مثال اسب مونث هستش و مداد مذکر

یک دانش آموز پرسید "جنسیت کامپیوتر چیه"
معلم بجای جواب دادن کلاس را به دو دسته تقسیم کرد:
آقایان و خانمها
و از آنها خواست خودشان تصمیم بگیرند که آیا کامپیوتر مذکر است یا مونث.
از هر گروه خواسته شد 4 دلیل برای توصیه شان بیاورند:

گروه آقایان تصمیم گرفتند که جنسیت کامپیوتر قطعا باید مونث باشه
چون:
1- هیچ کس غیر از سازندگانشان از منطق داخلیشان سر در نمی آورد
2-زبان فطریشان برای هیچ کس غیر از خودشان قابل درک نیست
3-حتی کوچکترین اشتباه در حافظه طولانی مدتشان باقی می ماند تا زمانی آن را به یاد بیاورند
4-به محض اینکه به یکی از اونها تعهدی پیدا کردی، میفهمی که نصف حقوقت
رو باید خرج لوازم جانبیش کنی.

گروه خانمها به این نتیجه رسیدند که کامپیوتر باید مذکر باشد چون:
1-اگه بخواهی بهشون بگی کاری رو انجام بدن، اول باید
روشنشون کنی
2-اونها اطلاعات زیادی دارند اما هنوز خودشون نمی تونن فکر کنن
3-از اونها انتظار حل مشکلات می ره، اما نصف اوقات خودشون
مشکلن؛
4-به محض اینکه نسبت به یکیشون تعهدی پیدا می کنی، می فهمی اگه
یکمی دیگه صبر کرده بودی، یک مدل بهتری میتونستی داشته باشی.
خانمها برنده شدند.

تهمینه میلانی : خشونت علیه زنان را متوقف کنید



زخمی که نمی بینیم :
می دانید؟ خشونت همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست. خشونت، تحقیر، آزار و گاهی یک نگاه است. نگاه مردی به یقه ی پایین آمده ی لباس زنی وقتی که دولا شده و چایی تعارف می کند. نگاه برادری است به خواهرش وقتی در مهمانی بلند خندیده. نگاهی که ما نمی بیینیم. که نمی دانیم ادامه اش وقتی چشم های ما در مجلس نیستند چیست. ترسی است که ارام آرام در طول زمان بر جان زن نشسته

خشونت بی کلام، بی تماس بدنی، مردی است که در را که باز می کند زن ناگهان مضطرب می شود، غمگین می شود. نمی داند چرا. در حضور مرد انگار کلافه باشد. انگار خودش نباشد. انگار بترسد که خوب نیست. که کم است. که باید لاغرتر باشد چاق تر باشد زیباتر باشد خوشحال تر باشد سنگین تر باشد س.ک.س.ی تر باشد خانه دارتر باشد عاقل تر باشد. خشونت آن چیزی است که زن نیست و فکر میکند باید باشد. خشونت آن نقابی است که زن می زند به صورتش تا خودش نباشد تا برای مرد کافی باشد. مرد می تواند زن را له کند بدون اینکه حتی لمس اش کند. بدون اینکه حتی بخواهد لهش کند. این ارث مردان است که
از پدران پدرانشان بهشان رسیده
خشونت، آزار، تحقیر امتداد همان "مادرش را فلان ها، عمه اش را بیسار"هایی است(باعرض پوزش) که به شوخی و جدی به هم و به دیگران می گوییم. خشونت، آزار، تحقیر همان "زن صفت، مثل زن گریه می کردی"هایی است که بچه هایمان از خیلی کودکی یاد می گیرند.

خشونت، آزار، تحقیر، پله های بعدی نردبانی هستند که پله ی اولش با فلانی و بیساری معاشرت نکن چون... فلان لباس را نپوش چون...است. چون هایی که اسمشان می شود "عشق". عشق هایی که می شوند ابزار کنترل. که منتهی می شوند به زنانی بی اعتماد به نفس، بی قدرت، غمگین، تحقیر شده، ترسان، وابسته، تهدید به ترک شده و شاید کتک خورده که فکر می کنند همه ی زخم هایشان از عشق است. که مرد عاشق زخم می زند و زخم بالاخره خوب می شود.

خشونت زنی است که زیر نفس های آغشته به بوی الکل مردش تظاهر به لذت می کند و فکر می کند قاعده ی بازی همین است. خشونت توجیه آزار روحی، کلامی، جسمی، جنسی مردی است که مست است. مستی انگار عذر موجهی باشد برای ناموجه ترین رفتارها.

می دانید؟ کتک بدترین نوع خشونت علیه زنان نیست. کبودی و زخم و شکستگی خوب می شوند. قدرت و شادابی و باور به خویشی که از زن در طول ماهها و سالها گرفته می شود گاهی هیچ وقت، هیچ وقت، ترمیم نمی شود

خشونت دست سنگین پدری است که بر صورت دخترک 9 ساله اش بلند می شود اما هرگز فرود نمی آید.
خشونت گردنکشی برادری است که نگاه پسرک معصوم همسایه را کور می کند و خواهر را ناامید می کند از عشق پاک و دیوار به دیوار همسایگی
خشونت آروغ زدن های شوهر است به جای دستت درد نکند برای دستپخت عالی یک صبح تا ظهر حبس شدن در آَشپزخانه .
خشونت قانون نابرابر حق قیومیت پدربزرگی است که در فقدان پدر ، صاحب بلامنازع نوه ی پسری اش می شود بی اینکه حضور مادر در جایی دیده شده باشد. خشونت حق ارثی است که پس از مرگ پدر به تو داده می شود نیم آن چیزی که برادرت می گیرد و تازه منت بر سرت می گذارند که نان آور خانه ات دیگری است . خشونت خود ما زنانیم که تمامی اینها را می پذیریم بی هیچ اعتراضی و آن کسی را هم که در میانمان به اعتراض بلند می شود با القاب زن فلان و بهمان به سخره می گیریم . خشونت خود خودمانیم
و از ماست که بر ماست
خشونت بی کلام از تهمینه میلانی

Dienstag, 11. Dezember 2012

خدایا ما رو با کیا کردی هفتاد و پنج میلیون نفر

رئیس دانشگاه صنعتی شریف دکتر رضا روستا آزاد در مراسم بزرگداشت شهید حسن تهرانی مقدم، با اشاره به سوالی که از وی در خصوص بزرگترین آرزوهایش در هفته هوافضا پرسیده شد، خاطر نشان کرد: در پاسخ به این پرسش پاسخ دادم که از بزرگترین آرزوهای من برگزاری نماز جماعت در یکی از کرات آسمانی است. در این آرزو هم توسعه فناوری هست و هم توسعه معنویات
 

همپوشانی فناوری و انسانیت

Albert
Einstein: 
"I fear the day when the technology overlaps with our humanity. The world will only have a generation of idiots
 

زندگی کن !



ابتدا به شدت سعی داشتم تا دبیرستان را تمام کنم و دانشکده را شروع کنم، سپس به شدت سعی داشتم تا دانشگاه را تمام کرده و وارد بازار کار شوم، بعد تمام تلاشم این بود که ازدواج کنم و صاحب فرزند شوم، سپس تمام سعی و تلاشم را برای فرزندانم بکار بردم تا آنها را تا حد مناسبی پرورش دهم، سپس می تونستم به کار برگردم، اما برای بازنشستگی تلاش کردم، اما اکنون که در حال مرگ هستم، ناگهان فهمیده ام که فراموش کرده بودم زندگی کنم.

لطفا اجازه ندهید این اتفاق برای شما هم تکرار شود.

قدر دان موقعیت فعلی خود باشید و از هر روز خود لذت ببرید.

برای به دست آوردن پول، سلامتی خود را از دست می دهیم. سپس برای بازیابی مجدد سلامتی مان پول مان را از دست می دهیم.

گونه ای زندگی می کنیم که گویا هرگز نخواهیم مرد و گونه ای می میریم که گویا هرگز زندگی نکرده ایم...

Montag, 10. Dezember 2012

درگیری های سیاسی

درگيری‌های سياسی موجود به‌خاطر آن است كه تو با خيال راحت بپنداری كه اين‌ها كه خود به‌جان هم افتادندی و در حال نابود كردن هم هستندی، پس دیگر به من چه كه به آن‌ها بپردازم، و اين‌چنين است كه سال‌ها می‌گذرد و ملت در خواب خرگوشی ماندندی

سیران یگانه پر کشید

 
از چی بگم
خــــــدا از این بنده های خسته
از این همه درد تموم دنده هام شکسته . . .

از چی بگم!
متاسفم.

Sonntag, 9. Dezember 2012

مخالفت دولت با مراسم همدردی پیرانشهری ها

مهاباد: مخالفت با برگزاری مراسم همدردی با کودکان پيرانشهری


 
آژانس خبری موکريان - سرويس فرهنگی - مسئولان دانشگاه پيام نور مهاباد با درخواست جمعی از اعضای انجمنهای دانشگاه، جهت گردهمايی به منظورابراز همدردی با کودکان پيرانشهری مخالفت کردند.
بر اساس گزارش رسيده به آژانس خبری موکريان، روز پنج شنبه ۱۶ آذر ماه جمعی از دبيران و اعضای انجمنها و کانونها و نشريات دانشگاه پيام ‎نور مهاباد درصدد بودند که گردهم آيی را جهت همدردی و همدلی با کودکان سانحه ديده مدرسه‌ی شين‌آباد پيرانشهر در حياط دانشگاه برگزار نمايند که با مخالفت مسئولين دانشگاه روبرو گرديد.

Freitag, 7. Dezember 2012

آزادی بهاره حق اوست

 جمهوری اسلامی باید حق مادر شدن را به بهاره برگرداند
 Islamic Republic should to return Mother's right to Bahare Hedayat
She loves being a mother someday

Donnerstag, 6. Dezember 2012

این لیاقت زن ایرانی نیست

this is not Iranian woman's deserves
سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس می گوید: این طرح در جهت حفظ سلامت و رفت و آمد و ورود و خروج و به طور کلی حفظ سلامت خانم‌ها بهتر است.

کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی طرحی را تصویب کرده است که به موجب آن زنان مجرد زیر 40 سال باید با اجازه "ولی قهری" خود یا حکم شرعی " حاکم شرع" از کشور خارج شوند. به این معنا که از این پس در صورت تصویب کلی این طرح زنان مجرد زیر 40 سال برای دریافت گذرنامه باید از پدر، پدر جد یا کسی که قانون گذار او را ولی زن مجرد مشخص می کند، اجازه داشته باشد.
این پدر یا پدر جد ما اگر نباشد چه خواهد شد