Freitag, 15. Februar 2013

امید رساترین اعتراض

Hope loudest protest
از اختر تا اوین، از رجایی شهر تا کهریزک، از تهران تا زاهدان، از ایران تا هر کجای جهان، همه چیزمان را از ما ستاندند. اما امید را نه. این یکی را نمی شود ستاند. این یکی دست زندانبان نیست. در دست ماست و در دل ما.این یکی با ما می ماند تا روزی که خود نخواهیمش. این یکی در دل ما می درخشد تا روزی که بمیرانیمش. میرمان نیک می دانست که «امید به آینده، رساترین اعتراض است». همین، دلمان را قرص می کند. همین، خاطرمان را جمع می سازد که در دل کوچه اختر، امید موج می زند. اگر امروز از کوکب و نرگس هم می هراسند، دلیلش در همان امیدی است که در دل ساکنان کوی اختر می درخشد.حتی بلوای گرگها بر سر آن تکه استخوان هم نمی تواند مانع از هراسشان از شعله کشیدن این امید باشد. از غل و زنجیر و شکنچه و تجاوز و طناب دارو رعب و وحشت، دریغ نکردند تا سکوت حکفرمت باشد. اما امروز همین سکوت است که می ترساندشان. منطق این سکوت را از پس آن همه ظلم نمی فهمند و این سکوت بی منطق، هراسناک است.
https://balatarin.com/permlink/2013/2/14/3260356